گمشده

ساخت وبلاگ
هنوز پیدا نشده بودم، نمیدانستم کجا هستم، چه میکنم، 

اما با همه ی این سردرگمی باز در راه بودم گمان میکردم دچارتخیلات هستم و آنها که برایم نقل قول میکنند واقعی نیستند 

سرم را بالا بردم شاخه ها در نور مهتاب سر در هم فرو داشتند باد پاییزی آرام می‌وزید و برگها میلرزید ند شبیه من که ترس داشتم دیگر همیشه به همین منوال بمانم و دیگر پیدا نشوم 

اما چشمهایم را به ماه سپردم و آرام زمزمه کردم 

(گفت کسی را به سراغ تو میفرستم) 

گمشده ...
ما را در سایت گمشده دنبال می کنید

برچسب : گمشده,گمشده ها,گمشده منوتو,گمشده های ثبت احوال,گمشده به انگلیسی,گمشده manoto,گمشده یوسف زمانی, نویسنده : rozhayeabio بازدید : 94 تاريخ : يکشنبه 28 شهريور 1395 ساعت: 12:23

چشمهایش را بسته نگه داشت و زیر لب زمزمه کرد 

بعد حس کرد که معجزه رخ داده... 

او حاضر بود و برای شنیدن آماده، 

چشمهایش را باز کرد و باز تنها بود و این تنهایی با مداومت خود صاحب موقعیت شده بود، یک وضع دائمی 

باز زمزمه کرد در حال و هوای که هیچ کس نبود تا آزردگی سبب شود 

فریاد زد: هی....آهای با توام..... 

تنهایی مثل همیشه ساکت بود و سکوت وسکوت 

مثل  اولین مکالمه

گمشده ...
ما را در سایت گمشده دنبال می کنید

برچسب : 123movies,13 hours,1,15 septembers later,14th amendment,12 monkeys,1800flowers,10 commandments,1984,1800 contacts, نویسنده : rozhayeabio بازدید : 98 تاريخ : دوشنبه 22 شهريور 1395 ساعت: 3:28

ط مثل
تلخ...
ت..
د
درد
و در آخر نقطه
تقصیر
لغت
هیچ

ط مثل
تو

تو....
طغیان!

گمشده ...
ما را در سایت گمشده دنبال می کنید

برچسب : 2,5,2,5 as a decimal,2,5 as a percent,2,5 marines,2,5 of 10,2,5 odds,2,5 , 1,3,2,5 diet,2,5 compromise,2,5 of 20, نویسنده : rozhayeabio بازدید : 103 تاريخ : دوشنبه 22 شهريور 1395 ساعت: 3:28

گاهی به دنبال کسی هستی تا با او حرف بزنی ولی هرکس را که مینگری در آن نقطه ی تردید میلرزد مثل آنکه حرفهای تو برای گفتن نباشد....  گاهی دوست داری تا به آخرین لحظه برسی و بعد وصیت آخر را بگویی... اما آنچه ترا بیقرار برای گفتن نموده همیشه در اعماق وجود ت شبیه رازی میماند  رازی که فقط خودت میدانی و او  او همان است که همواره در ذهن با او سخن گفته ای او همان است که همواره به مهربانی اش یقین داشته ای و برای تمام وقایع سخت همراه خود حس نموده ای    شاید او چهره ی باشد در دوستی شاید درختی باشد در صحرایی  شاید او یک مزرعه ذرت باشد با طراوت خاص خودش  همان جایی که به ندرت ر گمشده ...
ما را در سایت گمشده دنبال می کنید

برچسب : قبله نما,قبله,قبله بهائیان,قبلة مرحة,قبله نما آنلاین,قبلة الصلاة,قبله ياب,قبله یاب,قبله در نیویورک,قبله نمای بهایی, نویسنده : rozhayeabio بازدید : 92 تاريخ : دوشنبه 22 شهريور 1395 ساعت: 3:28

سلام، صاحب خانه برایت مهمان آورده ام به کرم تو ایمان دارم مابقی با تو....    خاطره ی خوبی بود من بالا بودم و از آن بالا پشت بام ها دنبال هم ردیف بودند مثل اینکه دیوارها نبودند من بودم و راهی یک راست و مستقیم که تا آنجا پیش میرفت حس میکردم اگر دستم را دراز کنم به پنجره میرسد و بعد این خاطرات واقعی بودند یعنی همه چیز همان بود که بایدمیشد و امروز پس از سالها باز مهمان میشوم به همان کوچه ها میروم با این تفاوت که خیلی چیزها باید گفت  به امید دیدار ای دوست مهربان و قدیمی  گمشده ...
ما را در سایت گمشده دنبال می کنید

برچسب : مهمان مامان,مهماندار هواپیما,مهمان,مهمان به انگلیسی,مهماندار,مهمانی,مهمان امشب خندوانه,مهماندار به انگلیسی,مهمانسرای جهانگردی,مهمان امشب دورهمی, نویسنده : rozhayeabio بازدید : 119 تاريخ : دوشنبه 22 شهريور 1395 ساعت: 3:27

در صندوق عقب را در تاریکی شب بالا زده بود و فریاد میزد ارزان و خوب.... 

دلم لرزید،چقدر ثروت داشتم؟! 

کلیه ها بالا و پایین پریدند به آرامی گفتم :نه هنوز نوبت به  شما نرسیده! 

گمشده ...
ما را در سایت گمشده دنبال می کنید

برچسب : فروشی ماشین,فروشی 206,فروشی پراید,فروشی موتور سنگین,فروشی پیکان,فروشی پاترول,فروشی زانتیا,فروشی موتور,فروشی کامیون,فروشی پژو 405, نویسنده : rozhayeabio بازدید : 95 تاريخ : دوشنبه 22 شهريور 1395 ساعت: 3:27

اگر در را باز میگذاشتم همه چیز سرازیر می شد 

نا چار سرم را به پنجره چسباندم آنقدر بینی خود را فشار دادم که فکر کردم صورت چماله شده  و خیسم  از پنجره رد شده و... 

میخواستم با آسمان همدردی کنم اما بیشتر از این نمیتوانستم در

میخواستم فریاد بزنم 

فریاد بزنم 

 و ادامه دهم حتی اگر یک حرف حساب هم از آن معلوم نبود. 

 

گمشده ...
ما را در سایت گمشده دنبال می کنید

برچسب : شر شر باران,شر شر باران علی لهراسبی,دانلود اهنگ شر شر باران لهراسبي,صدای شرشر باران,صداي شرشر باران,دانلود اهنگ شر شر باران علی لهراسبی,دانلود اهنگ شر شر باران,دانلود صدای شرشر باران,علي لهراسبي شر شر باران,شر شر باران لهراسبي, نویسنده : rozhayeabio بازدید : 92 تاريخ : دوشنبه 22 شهريور 1395 ساعت: 3:27

شبیه کودکان و شاید هم جوانتر.....  سوار بر اسبی بودم که مدام بالا و پایین می رفت و میچرخید  چشمهایش درشت و مشکی بود و رنگ تنش یاسی شاید هم صورتی    شعر میخواند شعر بازی، بازی های کودکانه  و من غرق خنده بودم مثل اینکه اسب از زمین جدا شده بود و به آسمان میرفت، فقط میخندیم فارغ از همه درد و رنجی که بر  زمین بود   در آسمان به پرواز بودم.  اماهمیشه چیزهای هست که واقعیت را با تمام ابعادش به نمایش بگذارد و این اتفاق به سادگی ظاهر شد  نوبت من تمام شد و زمان بازی هم،  و من از گردونه ی اسبها با حالی شاید شبیه گریستن جدا شدم  گمشده ...
ما را در سایت گمشده دنبال می کنید

برچسب : شهر بازی,شهر بازی تهران,شهر بازی ارم,شهر بازی اصفهان,شهربازی به انگلیسی,شهربازی رامسر,شهر بازی استانبول,شهربازی تفلیس,شهر بازی استکهلم,شهر بازی مسکو, نویسنده : rozhayeabio بازدید : 103 تاريخ : دوشنبه 22 شهريور 1395 ساعت: 3:27